مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
دو قدم رفته و، میخواست پدر، برگردد سرِ گـهـواره به آغـوش پـسر برگردد شوق دیدار پسر می كشدش از میدان ظاهرا از سـرِ تكـلـیف، نظر برگردد مرد میدان جگرش خون شده بود، آمد تا به دل معـركه با پـاره جـگـر برگردد اوكه مجموعۀ درد است! نبینم هرگز! اینچـنین منقـلب و زیر و زبر برگردد صحبت از شهد و عسل بود، ولیكن وقتی نمك افزوده شود، طعم شكـر برگردد بعد از آن تلخ ترین لحظه رقم خواهد خورد پدر اینبار، جگـر سوخـته تر برگردد نوك پیكان به گلو خیره شد ای وای خدا چاره ای كن نظـر تیـر سه پر برگردد هم گلو نازك و هم تیر به پهـنای گـلو وای از آن لحظه كه یك مرتبه سر برگردد |